با سلام خدمت کاربران عزیز، در این مقاله از سری مقالات داستان بازی های مختلف، میخواهیم به داستان کامل بازی Bioshock بپردازیم. پس با من محمد جواد برشوئی و وبسایت ویوکریتیک همراه باشید.
من اندرو رایان هستم. من اینجا حضور دارم تا سوالی از شما بپرسم. آیا یک انسان مستحق آن نیست که تمام پولی را که با عرق جبین خود بدست می آورد، برای خود نگه دارد؟ مردانی که در واشینگتن بر مسند قدرت نشسته اند میگویند نه، آن پول متعلق به فقیران است. بزرگ مردان واتیکان میگویند نه، این پول متعلق به خدایان است. سیاستمداران مسکو میگویند نه، این پول متعلق به همه مردم است.
اما من تمام این نظریهها را دور میریزم و به جای آن چیزی متفاوت را انتخاب میکنم. من غیرممکن را انتخاب میکنم. من Rapture را انتخاب میکنم. شهری که در آن یک هنرمند از سانسور نمی ترسد، یک دانشمند در بند اخلاقیات کوچک قرار نمی گیرد، جایی که بزرگان توسط فرومایگان محدود نمی شوند! و با عرق پیشانی شما، Rapture نیز می تواند به شهر شما تبدیل شود.
توجه: در کانال تلگرام ویوکریتیک نیز می توانید پادکست های صوتی داستان بازی بایوشاک را بشنوید.
داستان کامل بازی Bioshock | قسمت اول: ظهور Rapture
به Rapture خوش آمدید
برای درک بهتر داستان بازی بایوشاک، ابتدا به اتفاقات قبل از شروع بازی می پردازیم.
توجه: قسمت اول این مقاله دارای مقدار کمی اسپویل است. بنابراین اگر تاکنون موفق به تجربه عنوان بایوشاک را نشده اید، از خواندن بخشهای (سرآغاز مشکلات Rapture) و (آغاز جنگ داخلی در Rapture) خودداری کنید. بقیه بخش ها را می توانید با خیالی آسوده مطالعه کنید.
آرمان شهر Rapture
رپچر یک آرمان شهر عظیم است، که در زیر اقیانوس اطلس قرار دارد. فردی نابغه و روشنفکر به نام اندرو رایان (Andrew Ryan) این شهر را در پنجم نوامبر سال 1946 پایه گذاری کرد. رپچر و ساکنان آن هیچ ارتباطی با جهان خارج ندارند و به دستور رایان هیچ فردی غیر از شهروندان رپچر نباید از وجودش مطلع شوند. او با ساخت رپچر میخواست تا خود را از بیعدالتی های سیاسی، اجتماعی و مذهبی بشر در بعد از جنگ جهانی دوم نجات دهد. در رپچر همدلی و همیاری معنایی ندارد و هر کس به دنبال منافع خود است. حکومت اندرو رایان نوعی آزادی عمل در انتخاب، بدون هیچ گونه از قید و بندهای مذهبی و دولتی را به شهروندان خود پیشنهاد میکند.
داستان کامل بازی Bioshock | سرآغاز مشکلات Rapture
البته که با وجود تمام این آزادی ها و دورنمایی باشکوه، آٰرمان شهر اندرو رایان و مدیریت او آنچنان عاری از مشکلات نبودند. ساکنان رپچر برای استفاده مواد دارویی و غذایی، سیستم حمل و نقل، تخلیه فاضلاب و حتی اکسیژن موجود در شهر، ملزم به پرداخت قیمتی مشخص هستند. همین امر باعث شد که ساکنان فقیر و کم برخوردار شهر از دست او ناراضی و خشمگین شوند. در همین برهه زمانی فردی به نام Frank Fontaine (فرانک فانتین) تشکیلاتی سری به نام Fontaine Futuristics را تشکیل داد. فانتین نابغه ای از جنس جرم و جنایت بود. او میخواست که اندرو رایان را پایین کشیده و حکومت رپچر را از آن خود کند. به همین علت او نام مستعار Atlas (اطلس) را انتخاب کرد. تا این نام پوششی برای اقدامتش علیه رایان و ایجاد جنگ داخلی در رپچر باشد.
پیدایش Adam و صنعت Plasmids
شهر رپچر به سبب آزادی عمل خود دانشمندان و نوابغ زیادی را به خود جذب کرده بود. یکی از این افراد دکتر Tenenbaum بود، او به صورت اتفاقی ماده ی Adam را کشف کرد. در یکی از روزها یک از حلزون های دریایی دست یکی از کارگران رپچر را گاز می گیرد. دست این کارگر در جنگ جهانی دوم فلج می شود اما به سبب آن اتفاق، دست او درمان می شود. دکتر Tenenbaum با مشاهده این اتفاق و مطالعه آن حلزون Adam را کشف می کند. آدام سبب تولید Plasmid شد، که قدرت های ویژه ای مانند: کنترل اجسام، آتش، الکتریسیته و… به افراد می دهد. پلازمید ها خیلی زود تبدیل به یک صنعت در رپچر شدند.
ظهور Little sisters و خلق Big Daddy
لیتل سیستر در کنار بیگ ددی
اما تعداد این جانداران به حدی نبود که برای آزمایشات کافی باشد. او متوجه شد که اگر این حلزون را در معده فردی قرار دهد، میزان آدام از 20 تا 30 برابر افزایش پیدا میکند. به همین خاطر Fontaine برای پشتیانی از تحقیقات او مهدکودک رایگانی در رپچر تاسیس کرد. ساکنان فقیر رپچر دختر بچه های خود را به این مهد کودک فرستادند و Tenenbaum هم از آنها برای مطالعه Adam استفاده کرد. وظیفه little sisters (خواهران کوچک) استخراج آدام از بدن اجساد افراد و ذخیره آنها در خود بود. دانشمندان برای محافظت از little sisters در برابر خطرات احتمالی، بیگ ددی ها (Big Daddies) را خلق کرده اند. آنها انسان هایی با توانایی بدنی بالا مسلح و هستند، که لباس غواصی بر تن دارند.
نمایی از یک Splicer
آدام در دراز مدت باعث تاثیرات مخربی فیزیکی و روانی در بدن فرد میزبان می شود. این اتفاق برای تعداد زیادی از ساکنین رپچر رخ داد و آنها را به شدت به استفاده از آدام معتاد کرد. این افراد Splicer نام دارند و جزو دشمنان اصلی شما در بازی بایوشاک هستند.
داستان کامل بازی Bioshock | آغاز جنگ داخلی در Rapture
کارگران طبقات پایینی رپچر در 31 دسامبر سال 1958 (روز قبل از سال نو) شورش عظیمی را به رهبری Atlas یعنی Frank Fontaine آغاز کردند. آنها بر علیه شهروندان ثروتمند رپچر که در طبقات بالایی می زیستند قیام کردند. این عمل مانند جرقه ای بر یک انبار باروت بود که آغازگر جنگ داخلی در رپچر شد. رایان برای تثبیت قدرت خود اقدام به سرکوب این شورش کرد. اما تلاش های او بی فایده بود و خیلی زود تمامی رپچر صحنه نبرد و آشوبی عظیم شد.
داستان کامل بازی Bioshock | قسمت دوم: جنگی برای قدرت
و حالا نوبت به آن رسیده که خود داستان بازی بایوشاک را برای شما تعریف کنیم.
توجه: قسمت دوم این مقاله داستان بازی Bioshock را به طور کامل فاش میکند. بنابراین اگر تاکنون موفق به تجربه این عنوان نشده اید، از خواندن ادامه این مطلب خودداری کنید.
شروع داستان بایوشاک
وقایع داستان بازی بایوشاک در سال 1960، تقریبا 2 پس از آغاز جنگ داخلی در رپچر اتفاق می افتد. شخصیت اصلی (پروتاگونسیت) بازی فردی به نام Jack است، او سوار بر یک هواپیمای مسافربری بر فراز اقیانوس اطلس است. جک مشغول خواندن نامه از سوی پدر و مادرش است، اما ناگهان سانحه ای رخ داده و هواپیما در اقیانوس سقوط می کند. جک خود را به سختی به سطح آب می رساند، او تنها کسی است که از این سانحه نجات می یابد. او در دور دست یک فانوس دریایی را می بیند که در واقع دروازه ورود به رپچر است، او ناگزیر خود را به آنجا می رساند و سوار بر یک زیردریایی به می شود. جک در اعماق اقیانوس با شاهکار رو به زوال اندرو رایان، یعنی Rapture رو به رو می شود.
اولین دیدار با اندرو رایان
پس از ورود، جک یکی از ساکنین رپچر را می بیند که یک Splicer او را به طرز وحشیانه ای میکشد. اما ناگهان فردی از طریق رادیو موجود در زیردریایی با جک صحبت می کند. او خود را Atlas معرفی می کند و از جک در خواست کمک می کند. Atlas بازگو می کند که پس از وقوع جنگ داخلی از خانواده اش جدا شده و از جک می خواهد تا همسر و فرزندش را به او بازگرداند. جک به اطلس اعتماد می کند و راه خود را در رپچر پیش میگیرد. اما او در دام سیستم امنیتی رایان می افتد. همزمان که اطلس سعی میکند تا او را نجات دهد، او برای اولین بار با اندرو رایان ملاقات می کند. اندرو رایان گمان میکند که جک از ماموران سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) است و برای جاسوسی به رپچر آمده است. بنابراین سعی میکند تا با کمک ربات ها و اسپلایسرها او را متوقف کند.
داستان کامل بازی Bioshock | ملاقات با دکتر Tenenbaum
همان طور که در بخش (پیدایش Adam و صنعت Plasmids) گفتیم، شهر رپچر، مملو از محققان و دکتر های مختلف است.یکی از آنها دکتری به نام Steinman است. او یک جراح پلاستیک است که در زمینه اثرات آدام بر روی بدن انسان تحقیقات وسیعی انجام داده است. بسیاری از شهروندان رپچر در زیر آزمایشات و عمل های جراحی او جان دادهاند. جک طبق صحبت های اطلس Steinman را می کشد و به جستجو در رپچر ادامه میدهد. او در همین حین با دکتر Tenenbaum آشنا میشود. او از قربانیان واقعه هولوکاست (کشتار یهودیان به دست نازی ها) است. ولی چون برای نازیها فعالیت می کرده زنده مانده است. او برخلاف اطلس از جک میخواهد که خواهر کوچولوها را نکشد. Tenenbaum پلازمید مخصوصی به جک میدهد که او با آن میتواند خواهر کوچولوها را به حالت عادیشان بازگرداند.
نکته: بازیبازان در اینجا در نقش جک باید تصمیم سختی بگیرند. آنها یا باید خواهر کوچولوها را بکشند و آدام را که حکم مرگ و زندگی دارد را بدست بیاورند و یا باید به خاطر انسانیت آنها را نجات دهند. لازم به ذکر است که این تصمیم (زنده نگه داشتن یا کشتن Little sisters) روی وقایع پایان بازی تاثیر می گذارد، پس در انتخاب خود دقت کنید.
داستان کامل بازی Bioshock | به سوی هسته Rapture
اطلس به جک اطلاع میدهد که اندرو رایان خانوادهاش را در یک زیردریایی به عنوان گروگان نگه داشته است. زمانی که جک و اطلس به بندری که زیردریایی آنجا قرار دارد میرسند. اندرو رایان زیر دریایی را منفجر میکند و خانواده اطلس کشته می شوند. اطلس که اکنون بسیار عصبانی است، به جک می گوید که باید اندرو رایان را بکشد. جک راه خود را به سمت Arcadia، که یک گلخانه بسیار بزرگ است ادامه می دهد. او از آنجا سرانجام راهی Hephaestus، مرکز اصلی شهر رپچر میشود. در Hephaestus رایان قویترین اسپلایسر ها را برای نابودی جک به کار می گیرد، اما موفق نمی شود. جک بالاخره به دفتر رایان می رسد، اما درب اتاق با یک سیستم مغناطیسی بسیار قوی بسته شده است و باید از راه دیگری وارد شود. پس او از یک طریق یک دریچه هوای منتهی به دفتر رایان وارد آنجا می شود.
داستان کامل بازی Bioshock | یک عروسک خیمه شب بازی؟
جک سرانجام با رایان در دفتر او روبرو میشود، جایی که او مشغول گلف بازی کردن است. رایان، تصمیم می گیرد که حقیقت را برای جک فاش کند. جک، تنها 2 سال پیش در رپچر متولد شد. اما دکتر Tenenbaum و Suchong او را اصلاح ژنتیکی میکنند تا سریعا بالغ شود و رشد کند. او در واقع فرزند نامشروع اندرو رایان و جاسمین جولین (یک رقصنده کلاب) است. فانتین پس اینکه جک را خریداری کرد، او را برای اطاعت از دستوراتی با عبارت (Would you kindly) برنامهریزی میکند. او پس از شروع جنگ داخلی، جک را به دور از چشم رایان به بیرون از رپچر میفرستد. ناگهان تصاویر سیاه و سفید مبهمی در جلوی چشمان جک نقش میبندد و او گذشته خود را به به خاطر می آورد. او به یاد میآورد که از طریق پست، برای او یک هفتتیر فرستاده بودند، که با خود به داخل هواپیما آورده تا باعث سقوط آن در نزدیک ورودی رپچر شود.
داستان کامل بازی Bioshock | سلطه Fontaine بر Rapture
رایان به جک می گوید که او در تمام این مدت تمام و کمال دستورات اطلس را اجرا می کرده است. یعنی به نوعی جک الت دست اطلس برای رسیدن به اهدافش بوده است. تمامی این کلمات مانند پتکی بر سر جک کوفته می شود. اندرو رایان در نهایت با استفاده از عبارت Would you kindly به جک میگوید که او بکشد. جک هم با تبعیت از عبارت ماشه چوب گلف را بر می دارد و ضربات مهلکی را به اندرو رایان وارد میکند. او در آخرین لحظات عمرش میگوید که یک انسان انتخاب می کند، و یک برده اطاعت میکند.
اندرو رایان: یک انسان انتخاب می کند، و یک برده اطاعت میکند.
بعد از مرگ رایان، اطلس دوباره تماس رادیویی برقرار میکند و با عبارت ماشه از جک میخواهد که کلید رایان را از جیبش بردارد و از انفجار رپچر جلوگیری کند. جک اطاعت میکند، اما در این هنگام اطلس شخصیت واقعی خود را به جک نشان میدهد. او متوجه می شود که اطلس در واقع همان Frank Fontaine میباشد. فانتین از اینکه جک تمام نقشه هایش را بدون چون و چرا و دقیق انجام داد خوشحال است. پس از این او سیستم امنیتی Hephaestus را بر علیه او فعال میکند تا جک را نابود کند. اما در این هنگام یک خواهر کوچولو می آید و جک را به نقطهای امن میرساند و او سپس بیهوش میشود.
داستان کامل بازی Bioshock | در پناه Tenenbaum و خواهران کوچک
جک در پناهگاه Little sisters به هوش میاید. دکتر Tenenbaum برخی از مکانیسم های بدن او مانند: عبارت ماشه را غیرفعال میکند و در برای باقی آنها هم به جک کمک می کند. یک از اینها، مکانیزمی است که ضربان قلب او را برای مدتی متوقف می کند. Tenenbaum اشاره میکند که تنها راه دستیابی به Fontaine این است که از یک سری دربهایی که فقط خواهر کوچولوها توانایی باز کردن آنها را دارند عبور کند. آنها به جز به Big Daddy به فرد دیگری اعتماد ندارند. بنابراین او به جک پیشنهاد میکند که لباس مخصوص Big Daddy را به تن کند و راه خود به سمت Fontaine را باز کند. جک در یک لابراتوار، یک ست کامل از لباس Big Daddy را پیدا میکند و آن را بر تن میکند.
داستان کامل بازی Bioshock | سرانجام کار Fontaine
وقتی جک سرانجام به Fontaine میرسد. او مقدار بسیار زیادی از آدام را به خود تزریق کرده است و به یک هیولای عظیم تبدیل شده است. Fontaine توانایی استفاده از تمامی پلازمیدها مانند: آتش، الکتریسیته، یخ و… را دارد. سرانجام جک در یک نبرد سخت او را شکست می دهد. در این زمان گروه زیادی از خواهر کوچولوها با سرنگ های خود به Fontaine حمله میکنند. آنها تمام آدام را از بدن او خارج می کنند و او را میکشند.
پایان بازی Bioshock
بسته به انتخاب های بازیبازان در طول بازی (زنده نگه داشتن یا کشتن Little sisters) شاهد سه پایان بندی مختلف برای عنوان بایوشاک هستیم.
پایان اول:
اگر بازیبازان جان تمام Little sisters را نجات دهند. بعد از مرگ Fontaine، جک به همراه 5 لیتل سیستر به سطح باز میگردد. آنها زیر نظر او یک زندگی خوب از جمله فارغ التحصیلی از دانشگاه، ازدواج و بچهدار شدن را سپری میکنند. در پایان هم جک در حالی که در بستر بیماری و روی تخت قرار دارد. که هر 5 Little sister دور او هستند و دست او را گرفته اند.
پایان دوم:
اگر بازیبازان تمام Little sisters را به خاطر آدام بیشتر بکشد. بعد از مرگ Fountain، جک رو به سوی خواهر کوچولوها کرده و احتمالا همه آنها را برای آدام میکشد. دکتر Tenenbaum با صدایی خشن و با عصبانیت، تمام اقدامات جک را روایت میکند. کمی بعد یک زیردریایی بالستیک که حامل یک موشک هستهای است، از بین لاشههای هواپیما بیرون میآید. سپس بتیاسفرهای حامل اسپلایسرها آن را محاصره میکنند. آنها تمام خدمه زیردریایی را میکشند و کنترلش را به دست میگیرند.
پایان سوم:
این پایان به طور کلی با مورد دوم یکسان است. اگر بازیبازان جان برخی از Little sisters را نجات دهند. اما تعداد کمی را هم بکشند، همان اتفاقات پایان دوم می افتد. با این تفاوت که لحن دکتر Tenenbaum از عصبانی به حالتی غمگین تغییر پیدا میکند.
داستان کامل بازی Bioshock | سخن پایانی
داستان نسخه اول از سری Bioshock در اینجا به پایان میرسد. البته که این تمام داستان نیست و شما میتوانید با شنیدن فایل های صوتی داخل بازی از سرگذشت شخصیت های فرعی هم مطلع شوید. البته که هنوز دو نسخه دیگر از سری بازی بایوشاک باقی مانده است که در قسمت های بعدی این سری مقاله به آنها خواهیم پرداخت. در آخر در مقام یک دوست به شما پیشنهاد میکنم. اگر تا به حال عنوان بایوشاک را تجربه نکرده اید، حتما به سراغ آن بروید و خود را از تجربه یکی از بهترین عناوین تاریخ محروم نکنید.
نظر شما در خصوص بازی بایوشاک چیست؟ آیا این بازی را تجربه کرده اید؟ لطفا نظرات خود را راجب این بازی و مقاله داستان کامل بازی Bioshock با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
خسته نباشی محمدجواد عزیز خیلی تمیز نوشته بودی و تصاویری که انتخاب کردی به زیبای نحوه ای که روایت کردی اضافه کرد و کلا فضای مقاله بیشتر تونست حس و حال بازی رو منتقل کنه موفق باشی
خسته نباشی محمدجواد عزیز
خیلی تمیز نوشته بودی و تصاویری که انتخاب کردی به زیبای نحوه ای که روایت کردی اضافه کرد و کلا فضای مقاله بیشتر تونست حس و حال بازی رو منتقل کنه
موفق باشی
ممنون امیر جان. خوشحالم که لذت بردی.
آره. روی انتخاب تصاویر یکم وسواس بخرج دادم که اون حس رو انتقال بده.
تو هم موفق باشی.
سلام محمد جواد عزیز عیدت مبارک
عالی بود خیلی خوب داستانش رو روایت کردی 👌
خسته نباشی
سلام امیرمحمد جان عید تو هم مبارک.
ممنون بابت نظر لطفت🌹
Oh
❤
سلام
واقعا مقاله زیبایی بود انشالله که سایت پیشرفت کنه از این مقاله بیشتر بزارین👏
سلام
ممنون دوست عزیز
حتما سطح کارمون رو بالاتر میبریم.